ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
اميد من ... در اين تيرگی شب کنار شعله سوزان شمع , به ياد تو بيدار نشسته ام . نمی دانم به خواب رفته ای يا با فکر و انديشه چون من می جنگی . ديدگان آبی رنگت را پرده ای در پس خود مخفی داشته و پاسداران سياه جامه پلک ها روی هم آرميده اند . غافل از اينکه من در کنار اين شمع به ياد آنم که چرا با بی رحمی و سنگدلی مرا ترک کردی و آخرين نگاهت چنان بر پيکرم آتش زد که ساعت ها بلکه روزها در انديشه ام .......
نظرات شما عزیزان:
♥ سه شنبه 31 مرداد 1391
♥ 21:12 بـ ه قـلمـ h... ♥
طراح : صـ♥ـدفــ |